چهارشنبه 89 مهر 7 , ساعت 1:18 عصر
بگذار یکبار ساده بنویسم که دوستت دارم... بگذار یکبار ساده بگویم که دوستت دارم ... چه کنم که هر وقت خواستم برایت بنویسم دستانم به لرزه افتادو نگفتم که دوستت دارم... این دل که گردیده این گونه پریشان خاطر امروز دوست دارد که فریاد زند دوستت دارد... بیا و دست مرا بگیر و رد نکن این حس قلبیم را و تو هم یکبار بگو که دوستت دارم... چه کنم که دیگر دوریت سخت گشته برایم، آخر که من دوستت دارم... بشنو صدای این دل شکسته من را، ببین که چگونه برایت میگرید چون که دوستت دارد... در یک کلام به خدا دوستت دارم...
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|